وب سایت ع . ا. بسطامی

وب سایت  ع . ا. بسطامی
طبقه بندی موضوعی

۲۰ مطلب با موضوع «روز نوشت» ثبت شده است

حکایتی بدون شرح !

دوشنبه, ۲۵ فروردين ۱۳۹۳، ۰۱:۵۹ ق.ظ

موسی مندلسون ، فیلسوف آلمانی، انسانی زشت و عجیب‌الخلقه بود. قدی بسیار کوتاه و قوزی بدشکل

بر پشت داشت موسی روزی در هامبورگ با تاجری آشنا شد که دختری بسیار زیبا و دوست داشتنی به نام

فرومت داشت. موسی در کمال ناامیدی، عاشق آن دختر شد، ولی فرومت از ظاهر و هیکل از ریخت افتاده او

منزجر بود. زمانی که قرار شد موسی به شهر خود بازگردد، نهایت شجاعتش را به کار گرفت تا به اتاق دختر برود

و از آخرین فرصت برای گفتگو با او استفاده کند. دختر  از زیبایی فوق العاده ایی برخوردار بود، ولی ابداً به او

نگاه نکرد و قلب موسی از اندوه به درد آمد. موسی پس از آن که تلاش فراوانی کرد تا با او صحبت کند،

با شرمساری پرسید: آیا می دانید که عقد ازدواج انسانها در آسمان بسته می شود؟

دختر در حالی که هنوز به کف اتاق نگاه می کرد گفت: بله، شما چه عقیده ای دارید؟ موسی گفت:من معتقدم که
خداوند در لحظه تولد هر پسری مقرر می کند که او با کدام دختر ازدواج کند.
هنگامی که من به دنیا آمدم، عروس آینده ام را به من نشان دادند و خداوند به من گفت:
«همسر تو گوژپشت خواهد بود» درست همان جا و همان موقع من از ته دل فریاد برآوردم و گفتم:
«خداوندا! گوژپشت بودن برای یک زن فاجعه است. لطفاً آن قوز را به من بده و هر چی زیبایی است به او عطا کن» .
فرومت سرش را بلند کرد و خیره به او نگریست و از تصور چنین واقعه ای بر خود لرزید.
او سال های سال همسر فداکار موسی مندلسون بود.
.
.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ فروردين ۹۳ ، ۰۱:۵۹
ع . ا . بسطامی

انسان و آزموده شدن

يكشنبه, ۱۰ فروردين ۱۳۹۳، ۰۲:۱۱ ق.ظ

زندگی آدمی فراز و فرودهای مختلفی داره . تلخ و شیرین ، سیاه و سفید ، بد و خوب و ... حتی گاهی ناخواسته در معرض

تجربه هایی قرار می گیره که نا مأنوس با شاکله شخصیتی او و یا ناسازگار با مبانی ارزشی اوست ، بیشتر اینها را باید

از منظر آزموده شدن آدمی نگاه کرد . خدا انسان را به حال خود رها نکرده بلکه به انحا مختلف در معرض آزمونهای مخنلف

قرارش میده و از این رهگذر است که ایمان و تقوا و انسانیت محک میخوره و «نمود»انسانها از «بود» شان تمایز داده میشه .

در این آزمون ها حتما لغزیدن هایی هست -که فقط معصومین بی لغزشن - انچه که مهم تر است متوجه شدن و تصحیح

غلط های زندگی است

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ فروردين ۹۳ ، ۰۲:۱۱
ع . ا . بسطامی

قرآن! من شرمنده‏ ی توام ... *

سه شنبه, ۱۲ آذر ۱۳۹۲، ۰۸:۰۶ ب.ظ

قرآن! من شرمنده‏ ی توام اگر از تو آواز مرگی ساخته‏ ام که هر وقت در کوچه‏ مان آوازت بلند می‏شود،

همه از هم می‏ پرسند «چه کسی مرده است؟»  چه غفلت بزرگی که می‏پنداریم خدا تو را برای مردگان ما نازل کرده است.

 
قرآن! من شرمنده‏ ی توام اگر تو را از یک نسخه‏ ی عملی به یک افسانه‏ ی موزه ‏نشین مبدل کرده‏ ایم.
 

یکی ذوق می‏کند که تو را بر روی برنج نوشته،‌ یکی ذوق می‏کند که تو را فرش کرده،‌ یکی ذوق می‏کند

 که تو را با طلا نوشته، ‌یکی به خود می‏ بالد که تو را در کوچک‏ترین قطع ممکن منتشر کرده و… آیا

واقعاً خدا تو را فرستاده تا موزه‏ سازی کنیم؟

قرآن! من شرمنده‏ ی توام اگر حتی آنان که تو را می‏خوانند و تو را می‏شنوند،‌ آن‏چنان به پایت

می‏ نشینند که خلایق به پای موسیقی‏ های روزمره می‏ نشینند... اگر چند آیه از تو را به یک نفس

بخوانند، مستمعین فریاد می‏زنند «احسنت…!» گویی مسابقه‏ ی نفس است…

قرآن!‌ من شرمنده‏ ی توام اگر به یک فستیوال مبدل شده‏ ای؛ حفظ کردن تو با شماره‏ ی صفحه.

خواندن تو از آخر به اول،‌ یک معرفت است یا یک رکوردگیری؟ ای کاش آنان که تو را حفظ کرده‏ اند، ‌حفظ کنی

 تا این‏چنین تو را اسباب مسابقات هوش نکنند.

خوشا به حال هر کسی که دلش رحلی است برای تو؛

 آنان که وقتی تو را می‏خوانند چنان حظ می‏کنند،‌ گویی که قرآن همین الان به ایشان نازل شده است.
 

.

*منسوب به شریعتی

.

۲ نظر ۱۲ آذر ۹۲ ، ۲۰:۰۶
ع . ا . بسطامی

تعبیر آموزنده مرحوم دولابی از غیبت و ظهور

شنبه, ۱۱ آبان ۱۳۹۲، ۰۱:۱۷ ق.ظ

محمداسماعیل دولابی معروف به حاج اسماعیل دولابی (زادهٔ ۱۲۸۲ در روستای دولاب از توابع تهران - درگذشتهٔ ۹ بهمن ۱۳۸۱) عارف عرفی‌گرای شیعی بود. و در جلساتی که سال‌ها در تهران برگزار می‌کرد به بیان مفاهیم عرفانی به روش تخاطب دو سویه (با مخاطب) می پرداخت. از ایشان نکات آموزنده ای به جا مانده است از جمله تعبیری که درباره غیبت و ظهور دارند که به شرح زیر است :

"پدری چهار تا بچه را گذاشت توی اتاق و گفت این‌جا‌ را مرتب کنید تا من برگردم
خودش هم رفت پشت پرده. از آن‌جا نگاه می‌کرد که کی چه کار می‌کند، می‌نوشت توی یک کاغذی که بعد حساب و کتاب کند
یکی از بچه‌ها که گیج بود، حرف پدر یادش رفت. سرش گرم شد به بازی. یادش رفت که آقاش گفته خانه را مرتب کنید

یکی از بچه‌ها که شرور بود شروع کرد خانه را به هم ریختن و داد و فریاد که من نمی‌گذارم کسی این‌جا را مرتب کند
یکی که خنگ بود، ترسید. نشست وسط و شروع کرد گریه و جیغ و داد که آقا بیا، بیا ببین این نمی‌گذارد، مرتب کنیم
اما آنکه زرنگ بود، نگاه کرد،رد تن آقاش را دید از پشت پرده.تند و تند مرتب می‌کرد همه‌جا را
می‌دانست آقاش دارد توی کاغذ می‌نویسد
هی نگاه می‌کرد سمت پرده و می‌خندید. دلش هم تنگ نمی‌شد. می‌دانست که آقاش همین ‌جاست
توی دلش هم گاهی می‌گفت اگر یک دقیقه دیر‌تر بیاید باز من کارهای بهتر می‌کنم
آن بچه‌ شرور همه جا را هی می‌ریخت به هم، هی می‌دید این خوشحال است،ناراحت نمی‌شود
وقتی همه جا را ریخت به هم، آن وقت آقا آمد

ما که خنگ بودیم،گریه و زاری کرده بودیم، چیزی گیرمان نیامد.او که زرنگ بود و خندیده بود کلی چیز گیرش آمد
زرنگ باش. خنگ نباش. گیج نباش
شرور که نیستی الحمدلله. گیج و خنگ هم نباش
نگاه کن پشت پرده رد آقا را ببین و کار خوب کن
خانه را مرتب کن، تا آقا بیاید"

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ آبان ۹۲ ، ۰۱:۱۷
ع . ا . بسطامی

غدیر ولایت و عارفان

شنبه, ۴ آبان ۱۳۹۲، ۰۲:۳۱ ق.ظ

 عید غدیر را به همه عزیزان تبریک می گویم.

مقوله ولایت و امامت همواره برای عارفان از لون دیگری بوده است . این طایفه با چشم دلشان می بینند و با زبان دلشان در مورد یافته هایشان سخن می گویند برای همین هم معمولا برای مردم ، سخن عارفان شیرین تر و دل پسندتر از سخن فیلسوفان است.یکی از این عارفان بنام،  آیت الله سید علی آقای قاضی(ره) است. در عظمت او همین بس که کسانی همچون امام(ره) و علامه طباطبایی(ره) نزد او تلمذ عرفان نموده اند. ایشان در مورد نقش ولایت در عرفان و معنویت  فرموده است: « محال است کسی به درجه توحید و عرفان برسد و مقامات و کمالات توحیدی را پیدا نماید و قضیه ولایت بر او منکشف نگردد.»
نقل است که ایشان عنایت خاصی به روز غدیر خم داشت و خودش را برای این روز بزرگ آماده می کرد ،بهترین لباسهایش را در این روز می پوشید و ولیمه و شیرینی و میوه تهیه می کرد و از آشنایان و دوستان خویش دعوت به عمل می آورد . سپس از یکی از آنها می خواست تا خطبه رسول اعظم (ص) را که در روز غدیر خم فرموده، همه آن یا قسمتی از آنرا با صدای بلند و گیرا قرائت نماید و خودشان غرق نشاط و خوشحالی و ابتهاج و انبساط می شدند و نکته های گوناگون و دلنشین و شیرین بسیار برای حضار ایراد می فرمود و مجلس را به وجد و نشاط می آورد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ آبان ۹۲ ، ۰۲:۳۱
ع . ا . بسطامی

اخلاق ایمانی ، توصیه ای از امام باقر(ع)

شنبه, ۲۰ مهر ۱۳۹۲، ۰۸:۳۶ ب.ظ

شهات امام محمد باقر(ع) را به همه عزیزان تسلیت می گویم . امامی که پایه گذار مکتب علمی

تشیع محسوب می شود . عمده احادیثی که در اختیار ماست از امام باقر و امام صادق(علیهما السلام)

روایات شده است . سخنانی که با اندکی تأمل می توان ریشه و مبدأ لدنی آنها را فهمید.

از جمله ی این روایات قابل تأمل ، سخنی است که در آن امام باقر (ع) معیار اخلاق برخواسته از ایمان را به

ما معرفی می کند :

.

«ثَلاثَةٌ مِنْ مَکارِمِ الدُّنْیا وَ الاْخِرَةِ: أَنْ تَعْفُوَ عَمَّنْ ظَلَمَکَ، وَ تَصِلَ مَنْ قَطَعَکَ، وَ تَحْلُمَ إِذا جُهِلَ عَلَیْکَ.»:


سه چیز از مکارم دنیا و آخرت است:

1- گذشت کنى از کسى که به تو ستم کرده است،

2-بپیوندى به کسى که از تو بریده است

3- و بردبارى ورزى در وقتى که با تو به نادانى برخورد شود.

.

چنانکه در این حدیث می بینیم امام (ع) در قبال برخی رفتارهای نا مطلوب عکس العمل هایی را به ما

توصیه می کند که نوعاً برای ما نامأنوس است . چه اینکه در این گونه مواقع  واکنش معمول اکثر انسانها

مقابله به مانند آنهاست . اما پیداست که این روش ، روشی ایمانی نیست . بلکه روشی نفسانی است .

زیبنده شدن به ایمان و دینداری فقط رعایت وجوه عبادی آن نیست بلکه اجابت همه لوازم ایمان ضروری

است . و از جمله این لوازم ، اخلاق ایمانی است

.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مهر ۹۲ ، ۲۰:۳۶
ع . ا . بسطامی

دولت تدبیر و امید حافظ

پنجشنبه, ۱۱ مهر ۱۳۹۲، ۰۸:۰۰ ق.ظ

گمان می کنم جناب آقای دکتر روحانی رییس جمهور محترم که «امید» فراوانی به «تدبیر» دولت او برای عبور از گرداب ها

و گره گشایی از مشکلات مردم  بسته شده است، عنوان ( تدبیر و امید ) دولتش را هوشمندانه از این ابیات

حافظ گرفته است :

مسلمانان مرا وقتی دلی بود               که با وی گفتمی هر مشکلی بود

به گردابی چو می افتادم از غم             به تدبیرش امید ساحلی بود

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ مهر ۹۲ ، ۰۸:۰۰
ع . ا . بسطامی

دریافتی از حکایتی

دوشنبه, ۱ مهر ۱۳۹۲، ۱۲:۳۸ ق.ظ

در داستان زندگی حضرت یونس(ع) نکته ای وجود دارد که گمان می کنم  برای کسانی که به هرنحوی در موضعی قرار دارند که از دین سخن می گویند و ترویج و تبلیغ آموزه های دینی میکنند، خالی از استفاده نباشد. و آن نکته بطور خلاصه این  است که در هنگامی که حضرت یونس(ع) به علت ایمان نیاوردن قومش و آزار و اذیت ها یی که از جانب آنها متحمل شده بود، از خداوند عذاب آنها را خواستار شد ، دراین میان دو تن از یاران ایشان در باره این درخواست حضرت یونس (ع) در دو موضع مخالف هم قرار گرفتند یکی بنام ” روبیل “ که انسانی عالم ، حکیم وشهره به دانایی و دلسوزی بود و دیگری ” تنوخا “ که مردی بود زاهد و عابد ولی از علم وحکمت بهره ای نداشت ، به همان اندازه که « روبیل » از سر شفقت و دلسوزی سعی داشت حضرت یونس را از تصمیمش باز دارد بیشتر از آن « تنوخا » اصرار بر تعجیل در عذاب داشت و یونس را هم تشویق به این کار می کرد ، به هر صورت یونس(ع) و تنوخا به انتظار رسیدن عذاب از شهر بیرون رفتند اما روبیل همچنان در پی قانع کردن مردم به توبه و دست برداشتن از لجاجت و بدکرداری آنها بود تا شاید جلوی عذاب بر آنها گرفته شود که البته اینگونه هم شد. آن قوم دست از لجاجت برداشت و عذاب هم برداشته شد . دراینجا سخن در شیوه و نوع مراوده دو انسان دینداراست که هر دو دغدغه دین دارند و از دین می گویند و هر دو هم همنشین با یکی از انبیاء الهی  هستند اما یکی مشفقانه تا آخرین لحظات در پی بیدار کردن و آگاهانیدن مردم است ودیگری از سر خشم درآرزوی معذب شدن آنها و نتیجه مطلوب هم پیش روی ماست . روبیل نماد دیندارانی ست که در تلقی آنها گناه نه به معنای جرم  بلکه بیماری ست از اینرو مشفقانه و طبیبانه بی اجر و مزد در پی تیمار بیمارانند . وتنوخا نماد دیندارانی ست که گر چه خود صالح اند اما خطای دیگران را بر نمی تابند ونزد ایشان گناه کاران مجرمند و سزای مجرم هم مشخص   

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ مهر ۹۲ ، ۰۰:۳۸
ع . ا . بسطامی

« خودِ » انسان

يكشنبه, ۲۴ شهریور ۱۳۹۲، ۰۳:۳۱ ق.ظ

«از خود بیگانگی» مفهومی است که هم در آیات قرآن کریم به آن اشاره شده و هم در آراء برخی از متفکران غربی مانند هگل و فوئرباخ و مارکس با عنوان الیناسیون از آن بحث شده است .اصل این مفهوم به معنای دور افتادن آدمی از اصل و ماهیت اصلی خویشتن است . یعنی انسان یا از سر غفلت یا به علت توهم و یا به دلیل ناآگاهی ، درک درستی از ارزش و حقیقت وجودی خود ندارد و به همین خاطر به اموری می پردازد و عمر و فکر و توان و  استعدادهایش را صرف مسائلی می کند که دون شخصیت اوست و همین نیز عامل اصلی انحطاط آدمی است . اما وجه افتراقی بین تبیین قرآنی این مفهوم با آنچه که متفکران غربی از آن سخن گفته اند وجود دارد که قابل توجه است و نسبت اندیشه های وحیانی را با فلسفه اندیشی های بشری مخصوصاً آن دسته که خود را بی نیاز از وحی می دانند روشن می کند و آن هم اختلاف بر سر «اصل و حقیقت » انسان است . این سه متفکری که نامشان در بالا رفت اگر چه هر کدام در باب «اصالت انسان»  حرف متفاوتی دارند اما هر سه در یک دیدگاه مشترک هستند ،  و آن اینکه عامل از خود بیگانگی انسان را دین گرایی او می دانند و معتقدند که فقط زمانی بشر خویشتن خویش را باز می یابد که دین را کنار نهد و تا دین بر اندیشه ی بشری حاکم است، از خود بیگانگی گریبانگیر آدمی است. در واقع این گروه بر این باورند که ماهیت انسان هرچه که باشد نا همگون با دینداری است .  این نظر ، نقطه مقابل دیدگاه الهی است . در آیات قرآن ، حقیقت و اصالت انسان ، خداگرایی یا به معنای دیگر « دینداری » انسان معرفی شده است و سعادت و رستگاری او در پیوستن او به خداوند دانسته شده . انا لله و انا الیه راجعون . و آنچه که موجب از خودبیگانگی و به تعبیر قرآن «خودفراموشی»  می شود دوری از خداست و برای همین است که خداوند انسانها را هشدار می دهد که : « ولا تکونوا کالذین نسوا الله فانساهم انفسهم »  ( و همانند آنان نباشید که خدا را فراموش کردند و خدا هم آنان را نسبت ‏به خودشان دچار فراموشی کرد.)(حشر ، 19)  و این خود فراموشی همان مفهوم «از خود بیگانگی» است که نتیجه آن ، خود را ارزان فروختن است : بِئْسَمَا اشْتَرَوْاْ بِهِ أَنفُسَهُمْ ( وه که به چه بد بهایی خود را فروختن ) ( بقره ،90)  .
و این قابل تأمل است که خدا « خودِ »  انسان را ملازم با « دینداری » می داند و تفکری دیگر مخالف با « دینداری »

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ شهریور ۹۲ ، ۰۳:۳۱
ع . ا . بسطامی

مانیفست بندگی عاشقانه

پنجشنبه, ۲۱ شهریور ۱۳۹۲، ۰۴:۱۰ ب.ظ

این غزل سعدی را می توان مانیفست بندگی عاشقانه دانست . غزلی معرفت سوز و حال افزا

 

ما گدایان خیل سلطانیم

شهربند هوای جانانیم

بنده را نام خویشتن نبود

هر چه ما را لقب دهند آنیم

گر برانند و گر ببخشایند

ره به جای دگر نمی‌دانیم

چون دلارام می‌زند شمشیر

سر ببازیم و رخ نگردانیم

دوستان در هوای صحبت یار

زر فشانند و ما سر افشانیم

مر خداوند عقل و دانش را

عیب ما گو مکن که نادانیم

هر گلی نو که در جهان آید

ما به عشقش هزاردستانیم

تنگ چشمان نظر به میوه کنند

ما تماشاکنان بستانیم

تو به سیمای شخص می‌نگری

ما در آثار صنع حیرانیم

هر چه گفتیم جز حکایت دوست

در همه عمر از آن پشیمانیم

سعدیا بی وجود صحبت یار

همه عالم به هیچ نستانیم

ترک جان عزیز بتوان گفت

ترک یار عزیز نتوانیم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ شهریور ۹۲ ، ۱۶:۱۰
ع . ا . بسطامی