وب سایت ع . ا. بسطامی

وب سایت  ع . ا. بسطامی
طبقه بندی موضوعی

۶ مطلب با موضوع «مقالات» ثبت شده است

درآمدی بر زبان دین (3)

سه شنبه, ۶ مرداد ۱۳۹۴، ۱۰:۲۷ ق.ظ

مسائل محوری « زبان دین»
مسائل اصلی که ذیل «زبان دین» مطرح می شوند عبارتند از :
1. «معنا شناسی اوصاف الهی»
2.«شناختاری و تحقیق پذیری گزاره های دینی»
 بر این اساس، دیدگاههای پیرامون زبان دین را بطور کلی می توان به دو دسته تقسیم کرد : دیدگاه ها و نظریه هایی که به مسئله «معنا شناسی اوصاف الهی» پرداخته اند و دیدگاه ها و نظریه هایی که مسئله « شناختاری و تحقیق پذیری گزاره های دینی» را مورد بحث گذاشته اند . در دیدگاههای «معنا شناسی» ، صفات و افعال خداوند، دارای معنا و ناظر به واقعیت هستند و اختلافِ نظرهایی که در ذیل این دیدگاه هست ، اختلاف در کیفیت معنا دهی این اوصاف است و به بیان دیگر نزاع صرفاً در معنا شناسی این اوصاف است.

اما در دیدگاه « شناختاری و تحقیق پذیری گزاره های دینی» اوصاف و افعال خدا و بطور کلی گزاره های دینی از نظر اینکه دارای معنا هستند یا خیر و مطابق با واقع هستند یا نه، مورد بحث قرار گرفته اند. که در این میان برخی، مانند پوزیتویستها گزاره های دینی را فاقد معنا و غیر مطابق با واقع دانسته اند و برخی دیگر مانند «جان هیک» و «بازیل میچل» قائل به معناداری و تحقیق پذیر بودن گزاره های دینی هستند و عده ای نیز سخن در باره شناختاری بودن گزاره های دینی را بی فایده دانسته و از این رو از منظری کارکردگرایانه به تفسیر این دست گزاره ها پرداخته اند

فصل اول: نظریه های « معنا شناسی اوصاف الهی »

الف. دیدگاه متفکران اسلامی
از دیدگاه متکلّمان اسلامی صفات خداوند در یک تقسیم بندی به دو دسته صفات ذاتی و خبری تقسیم می شود . منظور از صفات ذاتی اوصافی مانند علم، قدرت و حیات خداست . که از ذات خدا انتزاع می شود و منظور از صفات خبری، صفاتی است که ذکر آنها در آیات قرآن و روایات آمده است مانند «تکیه زدن خداوند بر عرش»، «داشتن دست و صورت». متکلمان مسلمان درباره تبیین و تفسیر این صفات خبری و چگونگی نسبت دادن آنها به خداوند به چند دیدگاه مختلف تقسیم شده اند : معطله، مشبه یا مجسمه، اثبات بدون کیفیت مشابه انسانها، تفویض، تأویل ، دیدگاه ملاصدرا (اشتراک معنوی و تشکیک وجودی)

1) نظریه تعطیل : 
بر طبق این دیدگاه، عقل انسان راهی به شناخت اوصاف الهی ندارد. دلیل این گروه این است که آن مفاهیمی که ما توسط آنها درباره اوصاف خداوند سخن می گوییم همان است که ما در مورد صفات انسانی آنها را به کار می بریم و از آنجا که انسان موجودی محدود و محسوس است نمی توان با این مفاهیم درمورد خدایی سخن گفت که نامتناهی و غیر محسوس است و روا نیست این مفاهیم و اصطلاحات را در مورد خداوند استعمال کرد این گروه را از آن رو که به معطل ماندن عقل و ادراک انسان در راه شناخت اوصاف الهی حکم می­کنند،‌ روش «تعطیل» و پیروان آن را «معطله» می­نامند.
این گروه به اوصاف الهی که در قرآن و روایات آمده است ایمان دارند ولی می گویند حقیقت این معانی برما روشن نیست و هیچ تأملی درباره آنها نباید صورت گیرد 
مشهور است که چون از مالک بن انس درباره معنای «ثُمَّ استوی علی العَرش» پرسیدند، گفت: «استواء معلوم است و کیفیت آن مجهول و ایمان به آن واجب و سئوال از آن بدعت است (1)

نقد دیدگاه اهل تعطیل

اولین ایرادی که به این دیدگاه وارد است این است که این نظریه بر خلاف آیاتی از قرآن است که در آنها دعوت به تدبر و تفکر در معرفت خدا شده است چرا که اگر امکان شناخت خدا وجود نمی داشت خداوند چنین دعوتی نمی کرد . 
علامه طباطبایی(ره) با توجه به این نکته درباره این دیدگاه می فرمایند : عقل بلکه قرآن و سنت نیز بر خلاف عقیده آنان مردم را بر تدبر در آیات خدا و بذل جهد در تکمیل شناسائی خدا و آیاتش و تذکر و تفکر در آن و احتجاج به حجت‏های عقلی تحریص و تشویق می‏کند ، و با این همه تشویق که در مقدمات کرده ، چطور ممکن است از نتیجه آن منع و نهی فرموده باشد ؟(2)
نقد دیگر بر این دیدگاه، این است که همانگونه که از سخنان این گروه برمی آید دلیل عمده آنها برای طرح این دیدگاه ، پرهیز از تشبیه خداوند به صفات انسانی است. بنابراین اگر به نظریه ای دست یابیم که در عین شناخت صفات الهی دچار تشبیه نشویم خود بخود این نظریه بی اعتبار خواهد شد (3)

2)نظریه تشبیه :  
بنابر این دیدگاه ، صفات مشترک میان انسان و خداوند به یک معنا می باشند و هیچگونه تفاوتی در افاده معنا با همدیگر ندارند، در نتیجه، این گروه برای خداوند اعضا و جوارح جسمانی قائلند. مثلاً در جایی که آمده است «یدالله فوق ایدهم » آنرا واقعاً به معنای دست خدا معنا می کنند .قائلان به این دیدگاه را اهل تشبیه یا مشبه نامیده اند و علت این نامگذاری این است که این گروه صفات خدا را به صفات مخلوقات شبیه می دانند. 

نقد و بررسی
بطلان این دیدگاه هم به دلیل عقلی و هم به دلیل نقلی روشن است :
1-دلیل عقلی : خدایی که دارای اعضا و جوارح مادی است،‌ مرکب و نیازمند اعضا و در نتیجه مخلوق و وابسته است و نیازمندی و مخلوق بودن با خالق بودن و بی­نیازی خداوند سازگار نیست.

2-دلیل نقلی : آیاتی در قرآن کریم وجود دارد که بیانگر این مطلب است که شناخت ذات و اوصاف الهی
 به گونه کامل در قلمرو شناخت انسانی نیست. مانند این آیات :  
 «آنها به ذات حق تعالی احاطه ندارند.» (4) 
« خدا منزه و برتر است از آنچه توصیف می‏کنند.» (5)

3-از جمله ادله ای که این گروه در ادعای خود به آن تمسک می کنند آیاتی از قرآن است که در آنها خداوند به اوصاف جسمانی توصیف شده است و آنها را دلیلی بر ادعای خود می دانند آیاتی مانند : «یداله فوق ایدیهم » ، «جاء ربک» در پاسخ باید گفت آیات قرآن کریم به متشابه و محکم تقسیم می شوند و این آیاتِ محکم هستند که تردیدی در آنها نیست و باید به آنها تمسک کرد . 
لذا در کنار صفات مذکور که از آیات متشابه محسوب می شوند آیات دیگری وجود دارند که انسان را از تمسک به معنای ظاهری صفات مذکور باز می دارند .آیاتی مانند « لیس کمثله شی » که خداوند را مانند هیچ چیزی نمی داند بنابراین هرگونه تشبیه را از ساحت او نفی می کند و یا « لا تدرکه الابصار» که خداوند را قابل دیدن نمی داند و جسمانیت را از خدا نفی می کند (6)

3) نظریه اثبات بدون تشبیه

  این دیدگاه که با رد نظریه تعطیل و تشبیه راه میانه ایی را برگزیده است و برآن است که هرچند انسان نمی تواند کاملاً به کنه ذات خداوند پی ببرد اما می تواند بدون اینکه دچار تشبیه شود بگونه ایی محدود درباره خداوند شناخت پیدا کند . چنانکه در حدیثی از امام علی(ع) نقل است که:« لم یطلع العقول علی تحدید صفته و لم یحجبها عن واجب معرفته» : خردهارا بر چگونگی و تحدید صفات خودآگاه نکرده ولی هرگز آنها را از مقدار لازم معرفت خود محجوب نساخته است .
راه حلی که در این نظریه برای امکان سخن گفتن از خدا، به دور از تنزیه و تشبیه ارائه شده است این است که از یک سو، صفات کمال را به خداوند نسبت می دهیم و از این راه، عقل را قادر به شناخت صفات خدا میدانیم و از سوی دیگر، برای جلوگیری از تشبیه خدا به مخلوقات، حدود و قیود و نقایصی را که این صفات درباره انسان دارد، از خدا سلب می‌کنیم. 
قائلین به این نظریه که از جملهِ آنها می توان علامه طباطبایی و آیت الله سبحانی را نام برد، دلیل خود را بر اتخاذ این نظریه، آیاتی از قرآن می دانند که از یک سو انسانها ر ا دعوت به تدبر و تعقل در آیات الهی
کرده است و از سوی دیگر در آیات متعددی صفاتی را برای خداوند بیان شده است. و استدلال می کنند که اگر امکان شناخت صفات خداوند وجود نمی داشت چنین دعوتی لغو و بیهوده بود (7)

4)نظریه تأویل
این نظریه که منتسب به معتزله است، آن دسته از صفات الهی که ظاهر آنها مستلزم جسمانیت خداوند است و اصطلاحاً به آنها صفات خبریه می گویند را از معنای ظاهری عدول داده و برای آنها معنایی تأویلی قائل هستند. بر این اساس مثلاً در آیه « یدالله فوق ایدیهم» مفهوم «ید» را به معنای قدرت قلمداد می کنند . ودر آیه : الرحمن على العرش استوى « خداوند بر عرش تکیه زده است» ، «استوا» را به معنای تسلط و اظهار قدرت می دانند.  

نقد نظریه تأویل
این نظریه ناتمام است زیرا تأویل به معنای عدول از معنای ظاهری و رجوع به معنایی خلاف معنای ظاهری است ، در حالی که  در مثال مذکور قدرت یکی از معانی ظاهری ید است. در توضیح مطلب باید گفت: «ظاهر» بر دو قسم است: ظاهر حرفی و ظاهر جمله ای. مثلاً لفظ «ید» به معنای دست، وقتی به تنهایی و بدون قرینه لحاظ شود، به معنای «دست»، عضوی از بدن دلالت دارد. اما وقتی همراه با قرینه ای باشد، چنین معنایی نخواهد داشت. مثلاً وقتی در وصف یک شخص سخاوتمند گفته می شود فلانی «دستش باز است» لفظ «دست» در اینجا به معنای عضوی از بدن نیست، بلکه به معنای بخشش و عطا است هر چند آن شخص از لحاظ ظاهری فاقد دست باشد. در این صورت و با وجود این قراین اگر جمله را بر غیر این معنا حمل کنیم، حمل بر غیر معنای ظاهری آن خواهد بود.  (8)    
یعنی در اینجا در استعمال معنای ید به قدرت، تأویلی صورت نگرفته است بلکه به یکی از معانی ظاهری ید اشاره شده است چرا که با توجه به قراین موجود در جمله، «ید» ، ظهور در معنای قدرت دارد .

.

ادامه دارد ....

--------------------

  1. جعفرسبحانی، اندیشه اسلامی، ص 86
  2. محمد حسین طباطبایی ، المیزان ، ترجمه ، جلد  صفحه 192
  3. جعفرسبحانی، اندیشه اسلامی، ص 86
  4. سوره طه، آیه110
  5. سوره انعام ، آیه 100
  6. جعفرسبحانی، همان، ص 87
  7. جعفرسبحانی، همان، ص 88 و 89
  8. جعفر سبحانی، محاضرات فی الالهیات، ترجمه عبدالرحیم سلیمانی، ص 124

    مطالب مرتبط
    درآمدی بر زبان دین (1)
    درآمدی بر زبان دین (2)
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مرداد ۹۴ ، ۱۰:۲۷
ع . ا . بسطامی

در آیات 100 تا 107 سوره صافات ماجرایی به این صورت بیان شده که ابراهیم(علیه السلام)از خداوند فرزندى صالح خواست: «رب هب لى من الصـلحین» : خدایا! براى من فرزندى - که از نیکوکاران باشد - عطا فرما و خداوند او را به نوجوانى بردبار بشارت داد: «فبشرنـه بغلـم حلیم» : به او مژده دادیم پسر عاقل و بردبارى را.

رؤ یاى ابراهیم (ع ) در ذبح اسماعیل
از جمله رؤ یاهایى که در قرآن مجید مطرح گردیده رؤ یاى حضرت امام ابراهیم - علیه السلام - مى باشد که در خواب دید فرزندش ‍ اسماعیل را در راه خدا قربانى مى کند. خداوند متعال جریان آن را در سوره صافات چنین بیان مى فرماید: «فلما بلغ معه السعى قال یا بنى انى ارى فى المنام انى اذبحک فانظر ماذا ترى قال ابت افعل ما تؤ مر ستجدنى ان شاء الله من الصابرین فلما اسلما و تله للجبین ونادیناه ان یا ابراهیم قد صدقت الرؤ یا انا کذلک نجزى المحسنین ان هذا لهو البلاء المبین و فدیناه بذبح عظیم و ترکنا علیه فى الآخرین سلام على ابراهیم» (صافات ،101-108)یعنى: ((چون آن پسر (به دنیا آمد و بزرگ شد و) در تلاش کردن به پدرش رسید، ابراهیم به او گفت: اى پسر عزیزم! من در خواب دیدم که تو را قربانى مى کنم پس ببین در این باره چه مى گویى؟ گفت: پدرم! آنچه به آن امر شده اى انجام بده، حتما مرا در این کار از صابران خواهى یافت. پس ‍ چون پدر براى قربانى کردن و پسر براى قربانى شدن، تسلیم شدند و ابراهیم او را در روى تپه ای بر پیشانى خوابانید (عمل به خواب به تحقق پیدا کرد) و با صداى بلند ندا کردیم که اى ابراهیم! خواب را محقق کردى، ما نیکوکاران را این چنین جزا مى دهیم، این حتما آزمایش ‍ آشکارى است. و بر او (گوسفندى فرستاده ) ذبح بزرگى فدا ساختیم. و ثناى او را براى آیندگان قرار دادیم. سلام بر ابراهیم.......
.
متن کامل مقاله را در ادامه مطلب ملاحظه بفرمایید ...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ مهر ۹۳ ، ۱۹:۵۰

درآمدی بر زبان دین (2)

يكشنبه, ۲۶ آبان ۱۳۹۲، ۱۱:۴۲ ب.ظ

منظور از «زبان دینی» چه نوع زبانی است
در ادامه بحث زبان دین ، ابتدا لازم است مشخص شود منظور از «زبان دینی » چه نوع زبانی است . «زبان دینی» که مورد بحث است ، زبان مقدس یا رسمی هر دین خاص که عبادتها و مناسک و مناجاتهایشان را با آن انجام می دهند نیست. همچنین زبان فنی و قراردادی که متکلمان و فقیهان و کارشناسان دینی ساخته اند منظور نظر نیست . زبان در صورتی دینی می گردد که اهداف مورد نظر دین را تعقیب نموده و باورهای گوناگون دینی را بیان کند . به عبارت دیگر، دینی بودن، ویژگی نوع خاصی از زبان، در مقابل نوعی دیگر نیست . بلکه وصفِ شیوه خاصی از کاربرد زبان است و هر واژه یا جمله ای می تواند به گونه ایی در درون زمینه خاصی از باورها و رهیافتها به کار رود که هدفهای مورد نظر دین را پی بگیرد و باورهای دینی خاصی را بیان کند. بنابراین واژه «دینی» در ترکیب «زبان دینی»، توصیف کننده نوع ویژه ای از زبان نیست، بلکه قیدی است که شیوه خاصی از کاربرد زبان را بیان می کند. از این رو زبان دینی قسیم خاصی برای زبان طبیعی نیست و دینی بودن آن موجب پیدایش نوع دیگری از زبان نمی شود.(1)

عوامل مطرح شدن بحث «زبان دین»
همچنان که گفتیم زبان دین از موضوعاتی است که مورد توجه ویژه متکلمان و فیلسوفان قرار گرفته است اما سوال این است که متون دینی دارای چه خصوصیت و ویژگی های است که کنجکاوی متکلمان و فیلسوفان را برانگیخته است و آنها را واداشته است تا بحثی را با عنوان «زبان دین» وارد مباحث فلسفی کلامی کنند . برخی از متفکران، علل و عوامل ذیل را در شکل گیری این مسئله موثر دانسته اند:
1.مشکل معنا شناختی صفات الهی؛
2.مشکل تهافت های درونی متون دینی؛
3.مشکل تعارض علم و دین و تلاش برای حل آن از طریق راه حل های زبانی؛
4.پیدایش مکاتب فلسفی معارضی، چون پوزیتویسم، پوزیتویسم منطقی و فلسفه تحلیل زبانی.(2)

علت توجه فیلسوفان به زبان دین
با وجود آن که «زبان دین» ، موضوعی بیشتر کلامی است ، فیلسوفان نیز به این موضوع توجه نشان داده و به آن پرداخته اند . برای این توجه ، دو دلیل بیان شده است یکی اینکه اصولاً فیلسوفان به مسأله معنا علاقمندند و می خواهند بدانند الفاظی که انسان در محاورات خود از آنها استفاده می کند راجع به خداوند چگونه افاده معنا می کند مثلاً در قرآن آمده است « دست خدا بالای همه دست هاست »یا«خدا می بیند»،«خدا می شنود » فیلسوفان به طور طبیعی در جستجوی پاسخی برای این پرسش هستند که چگونه با کلماتی که برای سخن گفتن از پدیده های مخلوق به کار گرفته می شوند می توان به نحو معنا داری درباره خداوند سخن گفت ؟ چگونه می توان زبانی را که ناظر به قلمروی متناهی است درباره خدا که نامتناهی است به کار گرفت ؟ دومین دلیل علاقه فیلسوفان به زبان دین این است که آنها در پی تحلیل و بازشناسی اعتقادات مردم هستند و ناگفته پیداست که اعتقادات در قالب قضایا یا گزاره ها بیان می شوند. لذا درک زبانی که محمل بیان اعتقادات دینی گوناگون است برای درک همه جانبه خود آن اعتقادات ضرورت دارد و مقدمه پژوهشهای بعدی است . اگرچه بخش عمده ای از زبان دین مستقیماً برای بیان اعتقادات به کار گرفته نمی شود؛ بلکه مصروف مقاصد دینی متنوعی نظیر نیایش،عبادت و انذار می شود اما فیلسوفان می دانند که سایر کاربردهای زبان دین نیز مبتنی بر فرض پاره ای اعتقادات پیشین است. مثلاً پرستش خداوند با این پیشفرض صورت می گیرد که خدایی وجود دارد و در خور ستایش و سرسپردگی ماست. همچنین خداوند را به دعا خواندن براین پیش فرض مبتنی است که خدا واقعاً می شنود و به دعا پاسخ می دهد و غیره .اگر اعتقاداتی که پشتوانه این اعمال و سایر اعمال دینی هستند، آشکار شوند، با مجموعه ای از گزاره های دینی مواجه می شویم که مدعیات صدق و کذب برداری درباره خدا و نسبتش با جهان ابراز می کنند. فیلسوفان معتقدند که پس از درک معنای اصطلاحات دینی و بدنبال آن گزاره های دینی واجد آن اصطلاحات، می توانیم دلایل عقلانی پذیرش یا رد آن گزاره ها را بررسی کنیم.(3)

------------

   1-خدا ، زبان و معنا ، ص 12
   2-زبان دین، ص 41
   3-مایکل پترسون و دیگران ، عقل و اعتقاد دینی ،ص 254 و 255

.

   مطالب مرتبط:

   درآمدی بر زبان دین(1)

.

۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ آبان ۹۲ ، ۲۳:۴۲
ع . ا . بسطامی

نقد و نظری درباره خلافت امام علی(ع)

سه شنبه, ۷ آبان ۱۳۹۲، ۰۹:۵۷ ق.ظ

اخیراً به مناسبت عید غدیر مقاله ایی با عنوان «امام؛ پیشوای سیاسی یا الگوی ایمانی» به قلم علی‌اصغر غروی در روزنامه بهار انتشار یافت که در آن خلافت و جانشینی سیاسی امام علی (ع) نفی شده بود و واقعه غدیر خم را صرفاً دلالتی بر شأن امامت ایمانی امام علی(ع) دانسته بود . نیازی به توضیح نیست که ادله و ادعاهای مطرح شده در مقاله مذکور، مطلب جدیدی نیست و بیشتر و مفصل تر از آن را نویسندگان اهل سنت و طرفداران « اسلام سکولاریستی »یا « سکولاریسم اسلامی » بارها در گفتارها و نوشته هایشان آورده اند و پاسخ های مستدل و متقن را نیز دریافت نموده اند . اما اهمیت مقاله مذکور ، طرح آن در فضای رسانه ای است . اگر چه پرداختن به این موضوع در فضای عمومی کشوری شیعه مانند ایر ان اسلامی که ساختار سیاسی آن مبتنی بر اصل « ولایت فقیه » است قدری عجیب می نماید ولی از یک جهت این اتفاق را باید به فال نیک گرفت چراکه محملی است برای رسانه ای کردن پاسخ این ادله ها و شبه زدایی از ذهن کسانی که دسترسی به این پاسخ ها نداشتند . این مقاله بازخوردهای فراوانی  به همراه داشت، از جمله، توقیف روزنامه انتشار دهنده مقاله یعنی روزنامه « بهار » و نقدهایی که در رد مقاله مذکور انتشار یافت . مقاله ی آقای محمدعلی شاه‌آبادی با عنوان « امام؛ الگوی ایمانی و پیشوای سیاسی » یکی از اولین نقدهایی است که به آن مقاله شد .

در این پست ، مناسب دیدم نقد و نظر مذکور را جهت بهرمندی دوستان قرار دهم .

 جهت مطالعه مقاله و نقد آن به « ادامه مطلب » مراجعه فرمایید

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ آبان ۹۲ ، ۰۹:۵۷
ع . ا . بسطامی

درآمدی بر « زبان دین » (1)

شنبه, ۲۷ مهر ۱۳۹۲، ۰۱:۳۲ ق.ظ

یکی از مسائل محوری کلام جدید ، بحث زبان دین است که با ساختار امروزی آن ابتدا در الهیات مسیحی مطرح شد

و بعدها در کلام اسلامی نیز مورد بحث قرار گرفت.هرچند پیشینه آن با نگرشی متفاوت،در کلام اسلامی یافت میشود

موضوع «زبان دین» یافتن مکانیسمی برای فهم و بررسی گزاره های دینی است ،و از دیر باز یکی از موضوعات

مورد توجه متکلمان و فیلسوفان دین بوده است. با نگاهی به متـون دینی ، شاهد تنوعی از موضوعات مختلف

هستیم؛ نقل قول های تاریخی از اقوام و پیامبران گذشته ، توصیه ها و بایدها و نبایدهای اخلاقی ، گزاره های فقهی

و حقوقی ،بیان برخی عبادات و مناسک، و همچنین بیان صفات و افعالی برای خداوند که از آن با عنوان گزاره های

کلامی یاد می شود .مانند گزاره های : «خدا می بیند»،«خدا می شنود »،«خدا عالم است» و ... در این میان

آنچه که کنجکاوی متکلمان و فیلسوفان را برانگیخته و محل بحث آنها شده است همین بخش کلامی گزاره های

دینی است که در آنها از خداوند سخن به میان آمده است و موضوع زبان دین در ابتدا صرفاً درباره معنا شناسی

این اوصاف الهی بود . مثلاً نسبت مفهومی این صفات با صفات انسانی چیست؟ آیا این صفات به همان معنایی

هستند که در مورد انسان به کار برده می شوند. یا نه، معنای این صفات هیچ نسبتی با اوصاف انسانی ندارد؟

به عبارت دیگر نسبت صفات خداوند و صفات انسانی، مشترک معنوی است یا مشترک لفطی؟ آیا اصولاً می توان

با زبان انسانی از اوصاف الهی سخن به میان آورد ؟.و .... یعنی معنا داری صفات خداوند مسئله ایی بدیهی تلقی

شده بود، فقط سخن در چگونگی افاده معنای این اوصاف بود . بعدها و بطور مشخص از اوایل قرن بیستم با توجه به

بروز برخی مسائل از قبیل تعارض میان علم و دین، پیدایش برخی مکاتب فلسفی مانند پوزیتیویسم،

پوزینیویسم منطقی و فلسفه تحلیلی، این مسئله با تسری به دیگر بخشهای گزاره های دینی تحت عنوان زبان دین

مطرح شد و منشاء سئوالات دیگری شد، از قبیل اینکه آیا زبان دین معنادار است یا بی معنا؟، نمادین است؟ ،

تمثیلی است ؟ تحقیق پذیر هست یا خیر ؟.

هدف این مقاله، آشنایی با نظریه های مهم ارائه شده در مورد «زبان دین» و تحلیل و بررسی این نظریه هاست

و از آنجا که مسائل زبان دین حول دو مسئله اصلی «معنا شناسی اوصاف الهی» و مسئله «شناختاری و

تحقیق پذیری گزاره های دینی» می باشد، بنابراین هدف این پژوهش ، اولاً تشریح و بررسی دیدگاههای پیرامون

«معنا شناسی اوصاف الهی» و یافتن نظریه مورد قبول در این زمینه است . و ثانیاً بیان نظریه های پیرامون

«شناختاری و تحقیق پذیری گزاره های دینی » و نقد و بررسی این نظریه هاست . و به طور خلاصه در پی یافتن

پاسخی برای این دو سئوال است :

1.آیا گزاره های دینی کلامی ، در قالب زبان ومفاهیم عرفی ، معنادار هستند یا خیر ؟

2-در صورت معناداری، نسبت این معنا با آنچه که از اوصاف و افعال انسانی فهمیده می شود چیست؟

.

ادامه دارد ...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ مهر ۹۲ ، ۰۱:۳۲
ع . ا . بسطامی

مهدویت و نظریه پایان تاریخ

يكشنبه, ۳۱ شهریور ۱۳۹۲، ۰۱:۰۰ ق.ظ

السلام علی ربیع الانام و نضره الایام
سلام بربهار انسانیت و خرمی روزگاران


مطلبی که در ادامه می آید خلاصه ویرایش شده سخنرانی ایست که در تاریخ چهارشنبه 91/4/14
با عنوان «جامعه مهدوی و نظریه پایان تاریخ » در جمع کارکنان و بسیجیان محترم سپاه ناحیه ایلام ایراد گردید
                                                             

آرزو و تکاپوی بشر برای رسیدن به یک جامعه آرمانی و مطلوب از مسائلی است که پیشینه آن به قدمت تاریخ اندیشه انسان می رسد . طرح اتوپیا یا آرمان شهر را افلاطون سالها پیش از میلاد مسیح(ع) مطرح کرد بعدها فارابی این مفهوم را با عنوان مدینه فاضله صورت بندی نمود. افلاطون و فارابی فقط شاخص های یک جامعه آرمانی را معرفی کردند و مصداقی برای آن عرضه نداشتند. بعدها هر مکتب فکری اجتماعی که بوجود آمد ایدئولوژی خود را تنها مصداق ممکن جامعه مطلوب و آرمانی معرفی کرد. زمانی مارکسیستها جامعه بی طبقه ضد سرمایه داری سوسیالیسم را بهترین جامعه ممکن و حتی سرنوشت محتوم جامعه بشری قلمداد می کردند چنانکه مارکس و انگلس در نوشته هایشان سرنوشت ناگزیر جامعه را حرکت به سوی سوسیالیسم در قالب شورش های اجتماعی کارگری طبقات فرودست علیه طبقات فرادست می دانستند و جامعه سوسیالیست را همان جامعه ای که بشر آرزوی آنرا دارد معرفی می کردند . اما  با غالب شدن نظام سرمایه داری -که مارکسیستها وعده قطعی و حتمی زوال آنرا داده بودند- و نیز فروپاشی کشورهای کمونیستی بلوک شرق مشخص شد که این ادعا تنها یک توهم بوده است و سوسیالیسم نمی تواند جامعه آرمانی انسان باشد .

بعد از شکست و ناکامی تفکرات مارکسیستی ، فیلسوفی سیاسی اندیش به نام « فرانسیس فوکویاما » که اصالتاً ژاپنی است اما بزرگ شده آمریکا است ، با طرح نظریه « پایان تاریخ »ایدئولوژی و نظام «لیبرال دموکراسی» را همان نظام آرمانی و مطلوب بشری معرفی کرد . به اعتقاد فوکویاما‌، امروزه نظام لیبرال دمکراسی به ویژه بعد از فروپاشی اتحاد شوروی و کشورهای بلوک شرق به صورت یک جریان غالب و مسلط درآمده است که‌ همه‌ی کشور‌ها و جوامع ، ناگزیر باید به آن بپیوندند چرا که این تفکر محصول آخرین تلاشهای عقلانی بشر در حوزه حکومت داری و تدبیر جامعه و برآیند رقابت ایدئولوژی های مختلف است‌. به زعم ایشان تصور این که نظام سیاسی بهتر و مناسب‌تری به عنوان آلترناتیو و یا جایگزین برای این نظام پیدا شود وجود نخواهد داشت و پس از این اگر تفکر و مشربی هم بروز کند در ذیل لیبرال دموکراسی و در جهت تکامل این ایدئولوژی خواهد بود . از اینرو فوکویاما معتقد است لیبرال دموکراسی کم نقص ترین و پربازده ترین سیستم سیاسی اجتماعی است که بشر به آن دست یافته است و امکان تجربه سیستمی بهتر از آنرا ناممکن می داند .

اینکه علیرغم همه تلاشهای صورت گرفته برای طراحی مدلی از ساخت سیاسی اجتماعی که بشر به راحتی در ساحل آن بیاساید اما هنوز این اتفاق نیافتاده است ریشه در چند نکته دارد اول اینکه سطح توقعات و انتظارات انسان در هر یک از ابعاد زندگی ، سیری تکاملی دارد . شاهد آن همین ظهور و افول ایدئولوژی ها و مکاتب گوناگون و نا ماندگاری آنهاست . با فرض درستی این مشربها ، این مکاتب تنها توانسته اند در یک بازه زمانی و تاریخی محدود یا در یک حدود جغرافیایی و فرهنگی خاص کارآمدی داشته باشند یعنی نه تنها فراگیر و جهان شمول نبوده اند بلکه فامت آنها کوتاه تر از قامت روبه رشد سطح نیازمندی ها و توقعات فرهنگی ، سیاسی ، اقتصادی ، اجتماعی و مهمتر از همه ، سویه های معنوی جوامع بشری است

نکته دوم این است که برآیند عقول بشری با همه سعی و جهد ، به علت عدم اشراف لازم به تمام زوایای انسان و در نتیجه ، فقدان یک انسان شناسی تمام عیار ، قادر به طراحی سیستم و نظامی جامع و همه جانبه نگر برای انسان نخواهد بود بنابراین اگر چه این امکان وجود دارد که بشر با عقل عرفی اش به یک ایدئولوژی نهایی برسد اما این الزاماً به معنای کامل ترین و بهترین ایدئولوژی نخواهد بود بلکه به معنای این است که عقل بشری با ابزارهای موجودش به بهتر از این دست نخواهد یافت و سقف آن همین است و به بالاتر راهی ندارد و به بیان دیگر انسان به پایان توان ایده پردازی در باب نظامات سیاسی اجتماعی رسیده است و دلیل اصلی این ناتوانی ضعف در مبانی و زیرساخت های فکری این ایدئولوژی هاست . از این روی باید گفت آقای فوکویاما با نظریه اش مبنی براینکه لیبرال دموکراسی بهترین دست آورد ممکن است ، ناخواسته بهترین خدمت را به اندیشه مهدویت و جامعه مهدوی کرده است . چراکه اگر بهترین دست آورد بشری ، نظامی باشد که تجربه آن  پیش روی ماست و آسیب ها و نواقص و ناکارآمدی آن بخصوص در افول ارزشهای اخلاقی و انسانی  بر همه روشن است ، این خود دلیل محکمی است بر ناکارآمدی عقل و اندیشه ای که پشت به وحی کرده است و ابزارهای خود را برای به سعادت رساندن انسان کافی دانسته است. آری آن جامعه مطلوب و آرمانی که از دیرباز بشر در آرزوی آن بوده است و بخاطر آن دست به تجربه های گوناگون و پرمخاطره زده است چیزی نیست که با این ابزارها و عیار عقلی موجود تحقق یابد باید برای چنین جامعه ای که قرار گاه واقعی آدمی و تأمین کننده سعادت حقیقی او  باشد به دنبال آبشخور دیگری بود.

لذا آقای فوکویاما درست می گویند ، تاریخ از لحاظ ایدئولوژی و یک نظام بی نقص ، پایانی خواهد داشت اما آن پایان ، لیبرال دموکراسی نیست بلکه جامعه مهدوی است . به یک معنا ایشان در مصداق دچار اشتباه شده اند.

جامعه مهدوی با سه وجه امتیاز عمده همان جامعه آرمانی است که پیش از این با عناوینی مانند اتوپیا، آرمان شهر ، مدینه فاضله مورد آرزوی جوامع بشری بوده است. و آن وجه امتیازها از این قرار است :
1-بر خلاف ایدئولوژی های رقیب ، ساختار نظام مهدوی تنها بر عقل متعارف استوار نیست بلکه ریشه در وحی دارد و همین مسئله است که در محاسبات آقای فوکویاما لحاظ نشده و او را به اشتباه انداخته است . عقلاً کسی بیشترین صلاحیت تجویز ایدئولوژی برای انسان را دارد که شناخت کامل تری از انسان داشته باشد و شناخت چه کسی از انسان کامل تر از خالق انسان یعنی خداست . بنابراین جستجوی جامعه مطلوب و آرمانی که به معنای واقعی کلمه انسان در آن احساس سعادتمندی کند جز از مسیر الهی بی نتیجه و ابتر خواهد ماند . جامعه مهدوی بر ایدئولوژی الهی استوار است

2-بشر امروز به این حقیقت رسیده است که حکومت صالحانی که تکیه بر اراده خداوند دارند مورد اعتماد تر از دیگر گونه هاست . حاکمیت جامعه مهدوی به اذن و نصب الهی است . حجتی که آخرین حلقه ی سلسله انبیاء و ائمه است

3-انسان موجودی دو ساحتی است ، مادی و معنوی ، جسمانی و روحانی  و متعلق به دو دنیای در طول هم ، این دنیا و آخرت . سعادت و خوشبختی حقیقی انسان در تأمین و مدیریت این هر دو ساحت است . نادیده گرفتن هر یک از آنها بخصوص بعد معنوی که اصیل تر است موجب ناکامی و خسارت است . تنها در جامعه مهدوی است که بشر جایگاه این دو بعد را به روشنی خواهد شناخت و لذت سعادت حقیقی را خواهد چشید . در چنین جامعه ای است که بنابر روایات رفاه عمومی چنان است که فقری نخواهد ماند چنانکه اگر کسی بخواهد صدقه و زکات بدهد نیازمندی پیدا نخواهد کرد تا صدقه اش را به او بدهد و یا امنیت چنان است که پیرزنی با طبقی از طلا شهر به شهر می گردد و کسی متعرض او نمی شود . در جامعه مهدوی است که انسانها در انس و عاطفه با هم زندگی می کنند  عبارت « ربیع الانام » یعنی « بهار انسانیت » که ما خطاب به حضرت حجت به کار می بریم اشاره به همین موضوع است

بی تردید تاریخ هم از لحاظ زمانی و هم از لحاظ ایدئولوژیک پایانی خواهد داشت اما آن نه « لیبرال دموکراسی »
بلکه « جامعه مهدوی » خواهد بود

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ شهریور ۹۲ ، ۰۱:۰۰
ع . ا . بسطامی