دقیقه های خدا و دقیقه های ما
سرگذشت و سرنوشت مستبدان ، اوج و افول شان ، شوکت و ذلت شان و در نهایت فرجام رقت برانگیزشان از درس آموزترین حکایت های تاریخ است . همانها که چنان غرق سرمستی قدرت اند که گاه خدا را هم در ذیل قدرت و اراده خود می بینند . مانند «موسولینی»
در سکانس ابتدایی فیلم «Vincere= بُرد» اثر مارکوکلوبیو فیلمساز مطرح ایتالیا که درباره زندگی "بنیتو موسولینی" بنیانگذار فاشیسم است دیالوگی از زبان بازیگری که نقش "موسولینی" را بازی میکند بیان میشود با این مضمون: " آقایان و خانمها ! این چیزی که در دستان من میبینید، یک ساعت است. من پنج دقیقه زمان میگیرم و در این پنج دقیقه از خدا میخواهم که جان مرا بگیرد..." سکوت توأم با حیرتی حکمفرما می شود،پنج دقیقه می گذرد ...
"آقایان و خانمها! پنج دقیقه تمام شد و من هنوز زندهام. پس خدایی درکار نیست "
فیلم با روایتی مستند گونه از زندگی خصوصی و سیر حیات سیاسی موسولینی ادامه می یابد تا می رسد به سکانس پایانی فیلم که موسولینی بعد از شکست در جنگ و ساقط شدن حکومتش، مجسمه او را به زیر می کشند و آنرا خرد می کنند . بر روی تصاویر خرد شدن مجسمه موسولینی ، دیالوگ او در سکانس نخست فیلم پخش می شود :"آقایان و خانمها! پنج دقیقه تمام شد، خدایی در کار نیست".
او فراموش کرده بود که پنج دقیقه خدا با پنج دقیقه ما انسانها فرق دارد